یکی بود...یکی نبود...
برای تنها عشق زندگیم...
امشب دلم هوای باران های بهاری را دارد. کاش امشب باران ببارد و من زیر نم نم اشک های اسمان خیس خیس شوم. از یاد نمی برم روز هایی که با تو لحظه های خوب زندگی معنا می گرفت. ان روز ها که می شد از نگاه هم عشق را خواند و فاصله ها را زیر خاک باغچه پنهان کرد. ان روز ها که می توانستیم در امتداد ساحل کبیر قدم بزنیم و معنای دریا بودن را با ذره ذره ی وجود حس کنیم و دل به زمزمه ی امواج بسپاریم و نجوای ان ها را در گوش مرغان دریایی بشنویم. افسوس که ان روزها رفتند وچه تلخ است تکرار تنهایی و لمس غریبی در لحظه لحظه ی زندگی... نظرات شما عزیزان: شنبه 18 / 3برچسب:, :: 19:51 :: نويسنده : Yasi AB
آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان |
||
![]() |